شب است اینجا ولی زیبا

ز تنهایی ام درون خانه ای زیبا

کنار رایانه می کنم چت با بچه ها

تولد است امشب برای یکی از بچه ها

نامش neverhood خودش چون اوود

می کند دود بر دل ما سرخی جوشش در اوود

دوستی داناست ، مهربان و زیباست

ز کارش هر چه گویم کم گفته ام

ز او ندیده این گنجینه اسرارم رازی که نا گفته ام

می جوشد با دوستان چه اشنا و چه نهان

می گوید و می خندد و می گرید زین جهان

گرچه گویند چت دنیای مجازیست

ولی در نظر من یک جای اجتماعیست

با غم هم غمگین شویم

وز خوشی ها در کنار هم شادی کنیم

ز یاد دارم آن شب که تنها در منزلم بودم

خود نیز ز یاد برده  ،‍ تولد امروز بودم

به نا گه آمد آن مادرم سایه ز چت روم

بگفتا نامم و گرفت جشن تولدم در روم

اشک به یکباره ز دیدگانم جاری بگشت

فکر بکردم بر جهان خویش و دور بگشت

چون سایه  دانست تولدم کی بود

ولی مادر اصلی و خانواده هیچ یادش نبود

چه گویم من بر این دفتر شعر خویش

که زبان نا توان است هر چه گویم در گه خویش

مبارک باد بر تو ای دوست با وقار

neverhood شدی اندر دفتر خاطراتم چو یار

یا حق

*************

این شعر برای تولد neverhood یکی از

دوست داشتنی ترین دوستانم در چت

روم روزی سرودم .

امید وارم که این هدیه ناقابل را از راه

دور از من پذیرا باشد .

****************

از شما دوست عزیز که به اینجا

می آیید نیز متشکرم .